• وبلاگ : حوالي آفتاب
  • يادداشت : و باز هم د ل ت ن گ ي ....
  • نظرات : 5 خصوصي ، 14 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاطمه 

    وقتى صداى نقاره غروب‏هاى صحنت قدم‏هايم را ميخکوب مى‏کند، فرياد رضا رضا را در متن موسيقى محزون مى‏شنوم و بغض شکسته‏ام را تقديم ديدارت مى‏کنم.
    رضا جان! دانه کدام انگور جرئت يافت که طعم ذلت مأمون را به کام تو بچشاند تا قبله هشتم را در صبر و لبخند خويش بنا کنى؟

    امروز، تنها نه خيابان‏هاى خراسان که تمام رگ‏هاى عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم مى‏شود.
    خاطره سوزاندن جگرت، تا قيامت از ذهن خاک خراسان بيرون نمى‏رود.
    آهوى دلم دوان دوان مى‏آيد
    تو آن جگرسوخته‏اى که آب را به زائرانش هديه مى‏کند؛ زيرا اولاد على عليه‏السلام از عزيزترين‏هاى خود مى‏بخشيدند و من در صحن تو، به دنبال اشاره‏هايى مى‏گردم که با آن حرف مى‏زنى؛ مثل پرواز همان کبوتران که با گندم‏هاى محبت تو، عمرى است اسير رهايى در آسمان همجوار تواند.
    هر روز به شوق تکرار خاطره تو و آهو، آهوى دلمان از هر جا رميده مى‏شود؛ دوان دوان در سايه تو مأوا مى‏گيرد تا دست تو، مثل ابرى سخاوتمند، بر نيازش ببارد؛ پس اشتياق تند ما را مجاب کن يا على بن موسى الرضا!

    پاسخ

    خيال کن ک غزالم بيا و ضامن من شو....