سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحت الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍمِنْ اوْلیائِک

حوالی آفتاب
 
صـحـن دوستـان
سقاخونه

یکی انگار داره دل رو به یه جای غریبی می کشونه ...
اون که با چادر خاکیش گناهای همه رو می پوشونه ...
انگاری دست خودم نیست ...
انگار داره دلم باز بهونه ...
چشم گریون ! مثل بارون ! می بارن اشک های من دونه دونه ...
تا می خوام پا بذارم رو عهدی که بسته دلم توی حرم ....
یکی دستاشو می ذاره دوباره مثل قدیما رو سرم ...
نمی ذاره که دوباره من بمونم و دل در به درم ...

 

مادر

 

حوالی دل: 

- در را باز کن زهرا جان
نه میخواهم هیزم آتش بی غیرتانِ درب خانه ات شوم...
ونه میخواهم ریسمان بر دستان علی بزنم!

آمده ام گدایی...در را بازکن مادرجان...

-در عزای مادرت یابن الحسن یک دم بیا
تا نپرسند این جماعت بانی مجلس کجاست...

- میخواستم بگویم : 

اما فقط میتوانم ...................

مگه سکوت چشه؟

 


[ شنبه 92/1/24 ] [ 11:37 صبح ] [ حوالی آفتاب ]
.: Weblog Themes By S.shAriAty :.

اذن دخـول

تو از حــوالــی آفتـــاب و مشرق دل.... به لحظه های زمینی نهاده ای منزل... درون حادثه ها حاضر است تاریکی... تو از حـــوالــی آفتـــاب می شوی نازل...
رواق دارالحجه
پـنجـره فـولـاد
کفشـداری


زائران امروز: 42
زائران دیروز : 40
کل زائران: 109137

SiaVash