حوالی آفتاب | ||
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد... زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد... بعد از مدتی که خوب تولستوی را به باد ناسزا گرفت، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت: مادمازل من لئون تولستوی هستم... زن که بسیار شرمگین شده بود، عذر خواهی کرد و گفت: چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت: شما آن چنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید!...
حوالی نوشت: نگاه شما، کلام شما، رفتار شما شخصیت شماست... زیبا باشید... [ چهارشنبه 92/7/24 ] [ 8:48 عصر ] [ حوالی آفتاب ]
نه تو میمانی و نه اندوه
حوالی نوشت: امروز ساگرد تولد سهراب سپهری بود... خدایش بیامرزد.... اصل مطلبو خودشون گفت دیگه حوالی چی بگه؟!
[ دوشنبه 92/7/15 ] [ 10:41 عصر ] [ حوالی آفتاب ]
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست!
شعر نوشت: مرحوم سهراب سپهری عکس نوشت: منظومه آرش کمانگیر از سیاوش کسرایی حوالی نوشت: + و - در کنار هم معنا میگیرن.... [ دوشنبه 92/7/15 ] [ 9:59 عصر ] [ حوالی آفتاب ]
........
|
||
[ طـراحی : شـریعـتی ] |