حوالی آفتاب | ||
. از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام حرف ها دارم و ناگفته ها بسی.... می خوام که در حوالی آفتاب ثبت بشه اما.... اما نمی تونم... انگشت به تایپ نمیره... ذهن هم آسوده نیست .... مرور میکنه و دل هی تنگ تر و تنگ تر میشه.... بهش میگم ، بنویس راحت میشی.... چیزی نمیگه.... انگار خوشش میاد که دلو تنگ کنه و هی بغض بسازه......... بالاخره راضی میشه ......... شعر نوشت : قیصر امین پور.... [ سه شنبه 94/7/7 ] [ 7:4 عصر ] [ حوالی آفتاب ]
........
|
||
[ طـراحی : شـریعـتی ] |