اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحت الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍمِنْ اوْلیائِک

حوالی آفتاب
 
صـحـن دوستـان
سقاخونه

هان ! در این جهان هراس به دل راه مده 
بزودی خواهی دریافت ، چه بزرگ مرتبه است ،رنج کشیدن و قویدل بودن .
چون مادر مشتاقی که در انتهای روز،
دست کودک خود را میگیرد و او را به بستر می برد 
و کودک ،نیمی به رضا و نیمی به نا خشنودی به همراه او می رود 
و باز یچه های شکسته خود را بر زمین به جای می نهد 
در حالی که از میان در گشوده هنوز بر آن ها چشم دوخته 
نه یکسره مطمئن و نه یکسره آسوده خاطر 
از گفته مادر که به او وعده بازیچه های دیگر می دهد 
که هر چند ممکن است با شکوهتر باشند 
اما شاید او را خوشتر نیایند
بدینگونه است رفتار طبیعت با ما 
بازیچه های ما را یک یک از ما می رباید و دست ما را می گیرد 
و با چنان نرمی ما را به آرامگاه خود می برد 
که بدشواری می توان دانست که مایل به رفتن هستیم یا نه 
زیرا چنان
 خواب آلوده ایم که نمی فهمیم 
که ناشناخته ها از شناخته ها تا چه پایه برترند...

 

 شعر نوشت: شعری از هنری لانگ فلو

 

 

آنکه نان با غم و اندوه نخورد
یا که بی‌گریه شبی را به ‌سحرگاه نبرد
نَبـرَد پی به ‌توانمندی اوج ملکوت
نکند فهم از آن نظم بلند جبروت...

شعر نوشت: شعر از یوهان ولفگانگ گوته

 


[ سه شنبه 92/9/19 ] [ 10:0 عصر ] [ حوالی آفتاب ]
.: Weblog Themes By S.shAriAty :.

اذن دخـول

تو از حــوالــی آفتـــاب و مشرق دل.... به لحظه های زمینی نهاده ای منزل... درون حادثه ها حاضر است تاریکی... تو از حـــوالــی آفتـــاب می شوی نازل...
رواق دارالحجه
پـنجـره فـولـاد
کفشـداری


زائران امروز: 65
زائران دیروز : 5
کل زائران: 111606

SiaVash