حوالی آفتاب | ||
اصلا درستش اینه آدم یه نفر رو تو زندگیش یه جور خاص دوست داشته باشه.... فارغ از همه چی! چه فرقی میکنه که یه آدم معنوی باشه ، یا مادی! خانواده باشه یا دوست یا آشنا یا غریب یا هرکس دیگه .... اینکه چند سالشه یا رنگ پوستش چیه که مهم نیست.... شغل و درآمد و وزن و سایز پاشم اهمیتی نداره.... مهم اینه که دوسش داشته باشی... وقتی بهش فکر میکنی آروم بشی و آرامش بگیری.... که حتی یادش تو رو پر کنه از حسای خوب... کسی که مهم نباشه حضور داره یا نه! اصلا دوست داره یا نه! تو مهمی! کسی که دلت نیاد باهاش قهر کنی ، دعوا کنی ، داد بزنی.... خب اینجوری اعصابت خورد میشه ،اونوقت اونم مثه بقیه مایه ی اعصاب خورد کنیه.... البته ها میتونی خودتو واسش لوس کنی ، ولی فقط در همون حد... کسی که راح روح باشه.... کسی که وقتی دلتنگی تو ذهنت باهاش حرف بزنی ... بدون تعارف ، بدون رودربایستی .... با هر لحن و کلامی که دوست داشتی.... اصلا میتونی باهاش بی پرده از همه چی بگی و حتی بخندی.... میتونی وقتی ذهنت شلوغه بشینی توی ذهنت باهاش بحث کنی.... مشورتم میتونی بگیری... گاهیم باید باشه تا توبیخت کنه و بهت تذکر بده... همون وقتایی که خوابت میبره و غافل میشی ، هشیارت کنه..... البته ها اینا مستلزم اینه که خوب بشناسیش ، که بتونی توی ذهنتم باهاش یه ارتباط خوب بگیری... اصلا اون یه نفر میتونه خودت باشه.... آره خودت.... میتونی با خودت دوست شی... خوبی دوستی با خودت اینه که همیشه در دسترسی.... دلتنگیشم کمتره.... تازه یه مزیت دیگه هم داره... مجبور میشی بری دنبال خودشناسی.... خودشناسی ایستگاه اوله خودسازیه.... اصلا اینا به کنار به خوش گذشتن هاش فکر کن.... اینکه اوقاتتو با یه نفری که حرفتو میفهمه و حرفشو میفهمی خب لذت بخشه دیگه ، مگه نه؟ مجبور نیستی واسه لحظه هایی که میگذرن هزینه ای خرج کنی و باج بدی....اصلا گذرشو حس نمیکنی... منظورم از این اوقات و لحظه ها ذهن و فکرته .... همون که دائما شلوغ کاری میکنه.... همون که باید بالاخره به یه نتیجه ای برسونیش.... مثلا میتونی با امام رضا (ع) باشی.... لایق شدن سخته ولی اگر بهش رسیدی شیرینه .... خدایا رسیدنم آرزوست............ آهان ! خدا....
خدا دیگه خیلی خیلی خوبه.... بیشتر از خودت در دسترسه....حســـــــــــــشم خیلی خوبه.... همیشه و همه جا هم حرفاتو می شنوه...میشنوه که چه عرض کنم! جوابم میده.... دقیق و سریع .... خدایا با تو، به تو رسیدنم آرزوست....... . این متن بی تاریخ رو خیلی وقت پیش نوشتم... ولی چه به موقع دیدمش... آقای خوبی ها! دارد محرمش می آید.... دلتنگم... دلم....... [ دوشنبه 94/7/13 ] [ 11:25 صبح ] [ حوالی آفتاب ]
|
||
[ طـراحی : شـریعـتی ] |