اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحت الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍمِنْ اوْلیائِک

حوالی آفتاب
 
صـحـن دوستـان
سقاخونه

زنگ زده بودم ازش حلالیت بگیرم!

گفت : کاظمین هم میرین؟

گفتم : نمیدونم ! فکر نکنم!

گفت : حس حرم امام رضا رو داره! همین الان از امام رضا بخواه که بری ! همین الانِ الان بخواه!

خندیدم و خواستم!

و خواستندمان!

و رفتیم!

و چقدر راحت و بی دغدغه می شد با امامِ جوان ها حرف زد!

حرف که چه عرض کنم ، گویی خانه پدرش بودیم که تماماً گفتیم و خندیدیم و کودکی کردیم!

شرم حضورِ پدرش را داشتیم و شوقِ بودن در صحن و سرای پسرش!

آقاجان درست که حال و هوای صحن و سرایتان چشیده شد اما عجیب دلم تنگ است برایتان!

سلامی که بردیم!

سلامی آورده ایم! بطلب برای عرضِ ادب!

 

 

عشق گاهی  
یک اجابت نزد حاجت‌مند هاست

عشق گاهی 
بین باباها و تک فرزند هاست 
.....


[ دوشنبه 95/6/22 ] [ 7:43 عصر ] [ حوالی آفتاب ]
.: Weblog Themes By S.shAriAty :.

اذن دخـول

تو از حــوالــی آفتـــاب و مشرق دل.... به لحظه های زمینی نهاده ای منزل... درون حادثه ها حاضر است تاریکی... تو از حـــوالــی آفتـــاب می شوی نازل...
رواق دارالحجه
پـنجـره فـولـاد
کفشـداری


زائران امروز: 1
زائران دیروز : 11
کل زائران: 111847

SiaVash