حوالی آفتاب | ||
معبودم ! کالا که بنجل است،چرا می خری هنوز؟! بایددلی برای خودم دست و پا کنم وقتی که نیست دل تو چرا دلبری هنوز؟ گم کرده ام مسیر تورا صد هزار بار اما تو راه قلب مرا ازبری هنوز صدبار خورده ام نمک و دل شکسته ام قربان غیرتت که گدا پروری هنوز صدها عزیز کنج خیالم نشسته اند یوسف زیاد هست ولی سرتری هنوز گاهی به خود تلنگری از ذکر می زنم: ای ناسپاس؛ بشنو صدایش ، کری هنوز؟! [ سه شنبه 96/3/9 ] [ 1:48 صبح ] [ حوالی آفتاب ]
|
||
[ طـراحی : شـریعـتی ] |