حوالی آفتاب | ||
صدایی می آید این حوالی .... صدای قدم های پاییز ... خش خش ، صدای پای خزان است ؛ برای گفتن از جناب پاییز ، پادشاه فصل ها، حرف ها داشتم ، اما ب گمانم کم گوی و گزیده گوی چون در!
راستش پاییز آنقدر گفتنی هست ک ب اندازه اش شنیده باشید فلذا :
تمام حرف ها و خاطرات و نوستالژی ها و پاییز هاااااااا باشد و تنها 4 تصویر!
دعوتید به آغاز پاییز...
روزهاتان پرمهر...
![]() ![]() ![]() ![]() ثانیه ها کوتاهتر میشود انگار وقتی به لحظه های آغاز یک فصل می رسی، در کوچه باد می آید اما این دیگر ابتدای ویرانی نیست ، آغاز فصل عاشقانه ی سال است که بادهایش به فرمان تو آمده اند و خبر از تغییر فصل می دهند.
پروردگارا! دل انگیز ترین پاییز را برای سرزمینمان می خواهیم. برای کشتزارهایش در فصل درو، برای درختهایش که رختی از رنگ و درنگ دارند، برای رودهایش که تشنه ی بارانند! خدایا! در این پاییز نو، باران را چون دریای رحمتت که همیشه بر ما جاری بوده فرو فرست که عطش تابستان فرو نشیند و خیالها آسوده شود در ترنم باران و باد. ایزدا! دلهایمان را در این پاییز نزدیکتر گردان و پاییز را عید دوستی و مهر قرار ده ، چنانکه پدران و مادرانمان سده ها و سده ها به مهربانی به استقبال فصل سوم سال می رفته اند. خداوندا! از تو سلامتی می خواهیم و صلح، نه تنها برای خود، که برای همه ی مردم جهان که جنگ بوی نفرت می دهد و صلح شمیم مهربانی دارد. و ما لایق مهربانی هستیم ، ای مهربان ترین مهربانان! پروردگارا! ایارن را در این پاییز غرق رحمت فرما و مقرر کن در این ثانیه ها که تا پاییز زیبایت باقی مانده هر آنچه کینه و تنفر و دلتنگی ست از دلهایمان رخت بربندد. و پرچم سه رنگ این سامان در احتزاز بماند که پاییز ایران ، عاشقانه شود و عشق همان است که از تو آمده و به تو بازمی گردد و ثانیه ها که می گذرند، اینک خبر از تغییر فصل می دهند. مبارک باد بر شما این فصل نو و این عاشقانه پاییز! [ سه شنبه 93/7/1 ] [ 1:0 صبح ] [ حوالی آفتاب ]
........
|
||
[ طـراحی : شـریعـتی ] |