|
حوالی آفتاب 
| ||
|
میگن دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه..... اینکه اینجا در روز هفت آذر هیچ پستی ثبت نشده دلیل نمیشه که من یادم رفته باشه من یه سال بزرگتر شدم و موظفم 365 روز عاقل تر باشم..... و حتی اگر یک آذر هم نبودم و تولد دوسالگی حوالی آفتاب هم اعلان عمومی نشد دلیل نمیشه من اینجا رو فراموش کرده باشم.... همه حاکی از مشغله و نبودن هاست.... فقط ثابت میکنه امسال یه فرقایی با پارسال داره..... هرچند درستشم همینه.... دنیا در حال تغییره.... حالا که بهونش پیدا شد و اومدم میبینم چقدر حرف واسه زدن هست....!!! تولد امسالم که روز شهادت بی بی رقیه بود پس فقط میشه گفت : گفتند ضمایر را نام ببر! تو این ایامی که رسم سفر دیگه ویزا و پاسپورت نیست ، دیگه گله و شکایتی ندارم ! از ماست که بر ماست.... و در نهایت صوتی که حرف دل شد : مگو که بی خِردم، هیچکس نمی خَردم اگر جدا کنی از خود مرا کم از صفرم گدائی درت از خلق بی نیازم کرد هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز ز کثرت کرمت ای کریم اهل البیت بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک فقط به لطف و امید خودش...
[ چهارشنبه 93/9/19 ] [ 9:13 عصر ] [ حوالی آفتاب ]
........
|
اذن دخـول  تو از حــوالــی آفتـــاب و مشرق دل.... به لحظه های زمینی نهاده ای منزل... درون حادثه ها حاضر است تاریکی... تو از حـــوالــی آفتـــاب می شوی نازل... | |
| [ طـراحی : شـریعـتی ] | ||
